نوع مقاله : علمی و پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار، گروه معارف اسلامی، دانشکدۀ الهیات و معارف اهل البیت (ع)، دانشگاه اصفهان، ایران.
2 دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث، دانشکدۀ علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران.
چکیده
تازه های تحقیق
باور برخی از مؤلفان آثار در زمینۀ مکاتب و جریانهای تفسیری بر آن است که مؤلفان تفاسیر روایی، بدون هیچ اجتهادی، صرفاً به گردآوری روایات، که غالباً به طور مستقیم به بخشی از الفاظ و عبارات آیات اشاره دارد، پرداختهاند. (برای دیدن برخی از این مؤلفان، نک ایازی، ۱۳۷۳، ص ۱۱؛ بابایی، ۱۳۸۶، ج ۱، ص ۲۶۹؛ عمید زنجانی، ۱۳۷۳، ص ۱۹۲؛ معرفت، ۱۳۹۴، ج ۲، ص ۲۲۵). برخلاف این تصور، شواهد نشان میدهد که تمامی مؤلفان تفاسیر روایی تحتتأثیر شرایط زمینهای و در راستای کشف مراد و مقصود آیات دستکم در دو مقولۀ گزینش منابع و روایات اجتهاد کردهاند. تطبیق این تفاسیر با یکدیگر و توجه به مواضع تفاوت آنها به خوبی نمایانندۀ این ادعاست. از جمله مواضعِ این تفاوتْ رویکرد مؤلفان این تفاسیر در قبال آیات مستثنیات است. مراد از آیات مستثنیات آن دسته از آیاتی است که نزول آن برخلاف نزول کل سوره تلقی میشود. در میان تفاسیر روایی مشهور شیعه، تنها مؤلفان تفسیر قمی متعلق به اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم و تفسیر صافی فیض کاشانی متعلق به قرن یازدهم در ابتدای هر سوره به مکی یا مدنی بودن آن اشاره داشتهاند. بنابراین، به طور خاص و مشخص پیگیری آیات مستثنیات تنها در این دو تفسیر امکانپذیر است، زیرا تا هنگامیکه دیدگاه مفسر دربارۀ کلیت سوره از حیث نزول مشخص نباشد، جایی برای سخن گفتن دربارۀ آیات استثناء آن باقی نمیماند. در این مقاله، وجه تمایز این دو تفسیر در مسئله آیات مستثنیات و عوامل اثرگذار بر چرایی این تمایز تبیین و تحلیل شده است.
تعداد آیات مستثنیات در تفسیر صافی نسبت به تفسیر قمی بهگونهای چشمگیر فزونی یافته است. فیض کاشانی همانند قمی در ابتدای هر سوره در خصوص مکی یا مدنی بودن آن سخن گفته، با این تفاوت که فیض برخلاف قمی به آیات مستنثا در هر سوره نیز اشاره دارد. علاوه بر این موضع، در خلال تفسیر آیات هر سوره نیز این مقایسه صورت پذیرفته است. فیض کاشانی در تمامی این موارد با الهام از مجمع البیان طبرسی بدین امر اقدام نموده است. البته تطبیق تفسیر صافی با مجمع البیان طبرسی حاکی از آن است که فیض در مواردی بهگونهای متفاوت نسبت به طبرسی عمل کرده است. افزایش تعداد آیات مستثنیات در تفسیر صافی نسبت به تفسیر قمی خود مصداقی از افزایش تعداد مستثنیات در تألیفات قرآنپژوهان اسلامی در گذر زمان است و در پرتو همین جریان قابلارزیابی است. آغازگر این جریان در برشمردن آیات مستثنیاتْ مقاتل بن سلیمان است. جریانی که در سدۀ دوم آغاز گشت، در سدۀ سوم تا حد کمی ادامه پیدا کرد، در سدۀ چهارم و پنجم رو به فزونی نهاد و در قرن ششم و هفتم کاملاً ثبات یافت و فراگیر شد. شاهدی بر این فراگیری مجمع البیان طبرسی است، تفسیری که فیض تحتتأثیر آن به ذکر مستثنیات روی آورده است. به سخن دیگر، گزینش منبعی که فیض کاشانی با استناد به آن به ذکر روایات و اقوال در این مقوله پرداخته، که خود مصداقی از اجتهادورزی مفسر است، زمینهساز طرح مستثنیات به طور گسترده در تفسیر صافی شده است.
یکی از عوامل اثرگذار در این مسئله خلط میان معیارهای شناخت سور و آیات مکی و مدنی است. عالمان در خصوص ملاک و معیار مکی و مدنی سه نوع نظریه دارند: زمان، مکان و خطاب. دقت در نگاشتههای عالمان اسلامی نشان میدهد که آنان گاه با خلط میان معیار مکان و زمان، به مستثنا بودن آیاتی حکم دادهاند. هرچند این امر در تفسیر قمی نیز دیده میشود، اما در تفسیر صافی به تعداد بیشتری به چشم میآید. از دیگر عوامل اثرگذار بر پیدایش آیات مستثنیات و فزونی آنها در گذر زمان، اسباب نزولی است که پذیرش صحت آنها جای تأمل دارد. پیشفرضهای مفسران از دیگر عوامل مؤثر در پیدایش آیات مستثنیات و افزایش آن در طی قرون متمادی است. دقت در مضمون برخی از آیات مستثنیات نشان میدهد که همگی آنها در ارتباط با اهلکتاب هستند. وجه مشترک تمام این آیات آن است که همگی در سورهای مکی قرار گرفتهاند و مفسران، از جمله طبرسی و بهتبع آن فیض کاشانی، با این پیشفرض که اهلکتاب در دوران پیش از هجرت با پیامبر اسلام (ص) مواجههای نداشتهاند و ارتباط و تعامل آنها با پیامبر (ص) تنها در دوران مدینه اتفاق افتاده، تمامی آیات یادشده را در زمرۀ مستثنیات قرار داده و نزول آنها را برخلاف سیاق کلی سورههایشان مربوط به سالهای پس از هجرتِ دوران مدینه دانستهاند. گفتنی است که انحصار تعامل اهل کتاب با پیامبر اسلام (ص) به دوران مدینه پیشفرضی است که طبق نظر برخی از محققان و برحسب قرائن متعدد قرآنی و تاریخی مردود است (نک کلباسی و احمدنژاد، ۱۳۹۳، صص ۱۷۵‑۲۰۱).
نتیجهگیری
یکی از مصادیق بازتاب شرایط زمینهای در تألیف تفاسیر روایی شیعی تفاوت تفسیر قمی و تفسیر صافی در مواجهه با آیات مستثنیات است. مقایسۀ این دو تفسیر نشاندهندۀ افزایش تعداد آیات مستثنیات در تفسیر صافی، بهعنوان تفسیری متأخر، نسبت به تفسیر قمی، بهعنوان تفسیری متقدم، است. از برجستهترین زمینههای مؤثر بر این وجه تمایز میان این دو تفسیر در موضوع آیات مستثنیات میتوان به این امور اشاره داشت: خلط میان معیار مکان و زمان در تعیین سور مکی و مدنی، پیشفرضهای نادرست مفسران همچون عدم مواجهه پیامبر(ص) با اهل کتاب پیش از هجرت و ذکر اسباب نزولی که پذیرش صحت آنها محل تردید است.
ایازی، محمدعلی. (۱۳۷۳). سیر تطور تفاسیر شیعه. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
بابایی، علیاکبر. (۱۳۸۶). مکاتب تفسیری. سمتــپژوهشکده حوزه و دانشگاه.
طبرسی، فضل بن حسن. (۱۳۷۲). مجمع البیان. انتشارات ناصرخسرو.
عمید زنجانی، عباسعلی. (۱۳۷۳). مبانی و روشهای تفسیر قرآن. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
فائز، قاسم. (۱۳۹۰). بررسی نظریه آیات مستثنیات سور مکی و مدنی. مطالعات تفسیری. ۲(۴)، ۱۲۷‑۱۵۲.
فائز، قاسم. (۱۳۹۵). بررسی و نقد تداخل آیات مکی و مدنی. بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی.
فیض کاشانی، محمد بن مرتضی. (۱۴۱۵ ق). تفسیر الصافی (حسین اعلمی، محقق). مکتبة الصدر.
قمی، علی بن ابراهیم. (۱۴۰۴ ق). تفسیر القمی (طیب موسوی جزائری، محقق). دار الکتاب.
کلباسی، زهرا؛ و امیر احمدنژاد. (۱۳۹۳). نقد دیدگاه مفسران معاصر دربارۀ تعامل پیامبر با اهل کتاب در مکه، پژوهشهای قرآن و حدیث، ۴۷(۲)، ۱۷۵‑۲۰۱. https://doi.org/10.22059/JQST.2014.54275
معرفت، محمدهادی. (۱۳۹۴). تفسیر و مفسران. انتشارات تمهید.
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
A comparative analysis of Tafsīr Qommī and Tafsīr Ṣāfī shows the difference in the stances of their authors regarding the Mustathnayāt Verses (the verses whose revelation is considered different to the revelation of the entire chapter). The importance and necessity of such a comparison is due to the fact that in a superficial and elementary view, it is thought that in the narrative exegeses, the exegetes have only collected narrations related to the words and expressions of the verses without any juristic reasoning (ijtihād). Contrary to this idea, the evidence shows that like other exegetes, the authors of the narrative exegeses, influenced by background conditions, have made juristic efforts to discover the meaning of the verses and have selected and arranged the narrations based on that. The result of this research indicates an increase in the number of Mustathnayāt Verses in Tafsīr Ṣāfī compared to Tafsīr Qommī, which is analyzed in the light of the increase in the number of Mustathnayāt in the works of Quranic scholars and exegetes over time and arises from Fayz’s adaptation of Tabarsi’s Majmaʿ al-Bayān. The confusion between the criteria of place and time in determining the Makkan and Medinite chapters, the incorrect assumptions of Quran scholars, such as the lack of contact between the Prophet (peace be upon him and his household) and the People of the Book before the emigration, and the mention of the causes of revelation whose validity is doubtful, are among the most important factors affecting this difference in outcomes.
کلیدواژهها [English]
ارسال نظر در مورد این مقاله