نوع مقاله : علمی و پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار گروه معارف اسلامی دانشگاه یاسوج، ایران
2 استادیار، گروه الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه فرهنگیان، تهران، ایران.
چکیده
تازه های تحقیق
در مواردی از آیات قرآن کریم، دربارۀ مرجع برخی از ضمایر اختلافنظر وجود دارد و همین باعث تفاسیر مختلف از برخی آیات شده است. از طرف دیگر، ارتباط آیات یک سوره با آیات قبل و بعد و نیز کلمات یک آیه با یکدیگر کمک شایانی به فهم معنای آنها میکند. در برخی از موارد، تعدادی از آیات قرآنی با آیات قبل و بعد از خود ارتباط معنایی مشخصی ندارند و به اصطلاح نزول مستقل از آنها دارند. یکی از موارد اختلافی در میان مفسران مرجع ضمیر در آیۀ ۵۰ سورۀ فرقان است. در این پژوهش به تحلیل و بررسی دیدگاه مفسران در این زمینه پرداخته شده و در نهایت، با روش تفسیر تطبیقی، دیدگاه برگزیده با تکیه بر دلایل متعدد، تحلیل و تبیین شده است.
به طور کلی، دیدگاههای مفسران دربارۀ مرجع ضمیر آیۀ ۵۰ سورۀ فرقان را میتوان در سه دسته تقسیمبندی کرد که در ادامه میآید.
دیدگاه اول
برخی از مفسران ضمیر «ه» در «صرفناه» را به «ماء» در آیۀ ۴۸ همین سوره برگرداندهاند؛ در این صورت، معنای آیه میشود: «ما باران را در میان مردم گرداندیم و به همه رساندیم تا متذکر باشند و خدا را شکر کنند، ولى اکثر مردم کفران و ناسپاسى کردند.
نقد و بررسی دیدگاه اول
مهمترین دلیلی که طرفداران دیدگاه اول به آن تمسک جستهاند این است که چون در آیات قبل صحبت از نزول باران و زنده شدن زمین توسط آن بود، پس ضمیر در «صرفناه» نیز بدان برمیگردد. این تحلیل با ظاهر آیات سازگار است، اما چندین ایراد بدان وارد است: نخست آنکه آیات ۵۰ تا ۵۲ ارتباط معنایی خاصی با قبل و بعد خود ندارند، چراکه در آیات قبل از ۵۰ و بعد از ۵۲ بحث نعمتهای فراوانی است که خداوند در اختیار انسان قرار داده است؛ ولی در آیۀ ۵۰، بحث تصریف برای تذکر، ناسپاسی مردم، ارسال نذیر و جهاد با کافران آمده است. دوم آنکه بررسی موارد کاربرد واژۀ تصریف در قرآن نشان میدهد که اکثر آنها به قرآن برمیگردند، مانند «وَلَقَد صَرَّفنَا لِلنَّاسِ فِی هَذَا ٱلقُرءَانِ مِن کلِّ مَثَل فَأَبَى أَکثَرُ ٱلنَّاسِ إِلَّا کفُورا» (اسراء: ۸۹). سوم آنکه نعمتهای فراوانی در آیات قبل و بعد مورد اشاره قرار گرفته است که مردم نسبت به آنها ناسپاس هستند، و فقط باران نیست، بلکه خورشید، ماه، شب و روز و آفرینش انسان نیز هست.
مرجع ضمیر همۀ نعمتهایی است که در آیات قبل آمدهاند، مانند باران و ابر و باد. زمخشری (۱۴۰۷ ق) در تفسیر مرجع ضمیر در این آیه مینویسد: «قول ابومسلم آن است که همۀ نعمتها (باران و ابر و باد و سایه) را در میان مردم میگردانیم» (ج ۳، ص ۲۸۵).
نقد و بررسی دیدگاه دوم
همان ایراداتی که به قول اول وارد بود به این قول هم وارد است. اساساً دیدگاه دوم فقط مصادیق را توسعه داده و در کنار باران دیگر موارد مذکور در آیات قبل و بعد را هم آورده و ضمیر را به کلیت سخن، که همان تذکر نعمتهاست، برگردانده است.
مرجع ضمیر در «صرفناه» قرآن است. ابن عطیه (۱۴۲۲ ق) آورده که از ابنعباس نقل شده که ضمیر «ه» در «صرفناه» به قرآن برمیگردد (نه باران یا چیز دیگر): «ابنعباس میگوید ضمیر در صرفناه به قرآن برمیگردد، اگرچه پیشتر ذکری از آن نشده است. عبارت ’وَجَاهِدْهُمْ بِهِ‘ این نظر را تقویت میکند که منظور از آن قرآن است» (ج ۴، ص ۲۱۴).
به نظر میرسد دربارۀ آیۀ ۵۰ تا ۵۲ سورۀ فرقان و مرجع ضمیر آنها نیز میتوان گفت که ازآنجاکه ارتباط معنایی خاصی میان آیات قبل و بعد از این آیات دیده نمیشود، اگر این دو آیه از میان آیات قبل و بعد برداشته شوند، هیچ خللی در معنای آنها ایجاد نمیشود. همچنین، موارد کاربرد واژۀ تصریف در قرآن ما را به این مطلب رهنمون میشود که مرجع ضمیر در «صرفناه» به قرآن برمیگردد، نه باران یا سایر نعمات مذکور در آیات قبل از آن.
روایت ابنعباس نیز مؤید این است که این ضمیر به قرآن باز میگردد نه به باران یا چیز دیگری. این دیدگاه با توجه به تکرار «صرفناه» در قرآن و ترکیب آن با آیات مشابه قابلتأیید است. علاوه بر این، مفهوم تصریف و دگرگونی در قرآن بهصورت وعد، وعید، امر و نهی و سرگذشت پیشینیان آمده است که با قرار دادن ضمیر «ه» در «صرفناه» بهمعنای قرآن، این مفهوم بهتر جور میآید تا باران.
بررسی موارد کاربرد واژۀ تصریف در قرآن کریم (۱۰ مورد) نشان میدهد که در ۹ مورد به قرآن اشاره دارند و در آیۀ موردبحث نیز بهدلیل مفهوم آیات قبل و بعد و نیز جهاد با قرآن در آیۀ ۵۲، تصریف به قرآن برمیگردد. در آیات سورۀ فرقان به نعمتهای فراوانی از جمله آفرینش انسان، شب و روز، دریاهای شور و شیرین و باران اشاره شده است و دلیلی خاصی نداریم که ضمیر در «صرفناه» را فقط اشاره به باران بدانیم.
به نظر میرسد که آیات ۵۰ تا ۵۲ سورۀ فرقان، واحد نزول مستقلی هستند و ارتباط معنایی خاصی با آیات قبل و بعد خود ندارند. دلیل این موضوع آن است که اگر آیات موردبحث را از میان آیات قبل و بعد برداریم، هیچ اشکال و خللی در معنای آیات ایجاد نشده و مفهوم آنها متصل است. بنابراین، با توجه به مطالب مذکور، تصریف در آیۀ ۵۰ سورۀ فرقان به قرآن و تعالیم هدایتگر آن برمیگردد.
قرآن کریم (حسین انصاریان، مترجم). (۱۳۹۸). نشر دانش.
آلوسی، محمود بن عبدالله. (۱۴۱۵ ق). روح المعانی فی تفسیر القرآن. دارالکتب العلمیه.
ابنعطیه، عبدالحق بن غالب. (۱۴۲۲ ق). المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز. دارالکتب العلمیه.
ابوحیان اندلسی، محمد بن یوسف. (۱۴۲۰ ق). البحر المحیط فی التفسیر. دارالفکر.
خرمدل، مصطفى. (۱۳۸۴). تفسیر نور (خرم دل). انتشارات احسان.
زمخشری، محمود بن عمر. (۱۴۰۷ ق). الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل. دار الکتب العربی.
طباطبایی، سید محمدحسین. (۱۳۷۴). المیزان فی تفسیر القرآن (محمدباقر موسوی همدانی، مترجم). انتشارات اسلامی حوزه علمیه قم.
فائز، قاسم. (۱۳۹۷). مرجع ضمیر و راهکارهای تشخیص آن در قرآن. نشریه عیون، ۵(۹)، ۳۱‑۴۸.
قرشی بنایی، علی اکبر. (۱۳۷۱). قاموس قرآن. دار الکتب الاسلامیه.
مکارم شیرازی، ناصر. (۱۳۷۱). تفسیر نمونه. دار الکتب الاسلامیه.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
In some instances of the verses of the Holy Quran, there is a difference of opinion about the referent of some pronouns, and this has led to the different interpretations of some verses. There is a difference of opinion among the commentators about the referent of the pronoun “huʾ” (he/it) in the word “ṣarrafnāhū” in verse fifty of the al-Furqan Chapter. According to the preceding and following verses, some consider the referent of the pronoun to be rain, some have regarded it to refer to all the blessings mentioned in the al-Furqan Chapter, including rain; however, some exegetes, considering the instances of the usage of the word taṣrīf in the Quran and reflecting on verse fifty-two of the same chapter, which has discussed the Greater Jihad, have returned the pronoun in “ṣarrafnāhū” to the Quran. In this research, through the method of comparative exegesis, we have examined the opinions of exegetes about the referent of the pronoun in the verse in question, and by criticizing the first and second views, we have shown that apparently verses fifty to fifty-two of the al-Furqan Chapter do not have a specific semantic connection with the verses before and after them and they are an independent descent unit, so to speak and therefore, the referent of the pronoun “huʾ” in “ṣarrafnāhū” is the Holy Quran
کلیدواژهها [English]
ارسال نظر در مورد این مقاله