نوع مقاله : علمی و پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی کارشناسی ارشد، پژوهشکدۀ مطالعات میانرشتهای قرآن کریم، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
2 استادیار، پژوهشکدۀ مطالعات میانرشتهای قرآن کریم، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران.
3 دانشجوی کارشناسی ارشد، پژوهشکدۀ مطالعات میانرشتهای قرآن کریم، دانشگاه شهید بهشتی، تهران،
چکیده
تازه های تحقیق
مطالعۀ تطبیقی نظریۀ سهروردی با نور در قرآن
محبوب مهرنواز1 ، فرزانه روحانی مشهدی2 و رقیه رنگینکمان3 *
1 دانشجوی کارشناسی ارشد، پژوهشکدۀ مطالعات میانرشتهای قرآن کریم، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران. رایانامه: mehrnavaz17@yahoo.com
2 استادیار، پژوهشکدۀ مطالعات میانرشتهای قرآن کریم، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران. رایانامه: f_rohani@sbu.ac.ir
3 دانشجوی کارشناسی ارشد، پژوهشکدۀ مطالعات میانرشتهای قرآن کریم، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران (نویسندۀ مسئول). رایانامه: r.ranginkaman99@gmail.com
چکیده
این پژوهش با هدف تطبیق نظریۀ سهروردی با نور در قرآن انجام شده است. همچنین بهدنبال ارائۀ چارچوبی نوین برای تطبیق نظریات فلسفی با قرآن است. برای دستیابی به این هدف، یک فرایند چهارمرحلهای اجرا شد. در گام اول، با رجوع به آثار سهروردی، دستاورد حکمت اشراق در قالب یک گزارۀ مبنایی و اساسی تعیین شد. در گام دوم، ضمن مطالعۀ پیشینۀ موضوع، نحوۀ بهرهبرداری سهروردی از مصادیق نور در قرآن بررسی شد. در مرحلۀ سوم، گزارۀ منتخب و آیات متناظر با آن بررسی و تحلیل شد. مرحلۀ آخر با تطبیق و تحلیل گزارۀ منتخب با شبکۀ مفهومی «نور» در قرآن به سرانجام رسید. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که نخست، سهروردی بنیان مکتب اشراقی خود را براساس قرآن طراحی نکرده، ولی ادبیات این نظریه وامدار قرآن بوده؛ ازاینرو از آیات قرآن بهصورت ذوقی، تلمیح و استشهاد بسیار بهره برده است. دوم، در قرآن واژۀ «وجود» به خداوند اطلاق نشده و قرآن نقشی ویژه برای صفت نور در میان سایر صفات الهی رقم زده است؛ بنابراین میتوان نور بودن خداوند برای آسمانها و زمین، یعنی کل گیتی، را با تعبیر «نورالانوار» سهروردی تطبیق داد.
کلیدواژگان: حکمت اشراق، سهروردی، نور الانوار، نور در قرآن
مفهوم نور، بهعنوان یکی از مفاهیم بنیادی اندیشۀ اسلامی در قرآن و فلسفۀ اسلامی، بهویژه حکمت اشراق، جایگاه ویژهای دارد. در قرآن، نور نماد حقیقت، هدایت و خداست و در حکمت اشراق، بهعنوان اصل وجود و منبع همۀ کمالات تلقی میشود. مطالعۀ کتب سهروردی نیز نشان میدهد که او جز به آیاتی معدود استناد نکرده است. همچنین ارتباط این آیات با محور اصلی نظریۀ فلسفی وی چندان روشن نیست. ازاینرو در این پژوهش، آیات مورد استناد سهروردی برای شرح نظریۀ فلسفیاش در آثاری همچون حکمة الاشراق، الواح عمادیه، آواز پر جبرئیل، لغت موران، صفیر سیمرغ و پرتونامه بررسی شده تا میزان تطبیق نظریۀ اشراق با آیات قرآن روشن شود. شایان توجه است که از یکسو، مکتب اشراق تنها در مفهوم نور از قرآن اثر نگرفته و ازسوی دیگر، مطالعۀ تطبیقی این نظریه با اکتفا به مفهوم کلیدی آن، یعنی نور، یک مطالعۀ کامل نیست، اما میتواند گام اول و مهم آن باشد که مسیر تطبیق تفصیلیتر برای شاخوبرگ نظریه را روشن کند.
برای بررسی تطبیقی نظریۀ سهروردی با قرآن، مراحل کلی زیر دنبال میشود:
ــ جستجو و کشف گزارۀ محوری نظریه
ــ بررسی آیات مورد استناد او در تبیین این نظریه
ــ استخراج مفاهیم کلیدی نظریه و واژگان قرآنی متناظر و استخراج آیات مرتبط با آنها
ــ تحلیل گزاره در شبکۀ مفهومی بهدستآمده.
ــ تکرار مراحل بالا برای گزارههای درجه دوم نظریه
در این مقاله، مراحل فوق تنها برای گزارۀ محوری انجام شده است.
یافتهها حاکی از این است که سهروردی قصد نداشته که ساحت قرآن، که به وحیانی بودن آن اعتقاد دارد، را با مباحث فنی فلسفه ممزوج نماید؛ لذا در امهات آثار فلسفی خود به آیات قرآن استناد نکرده است. بنابراین گرچه بهطور مستقیم در طراحی مکتب فلسفی اشراقی از آیات استفاده نکرده، اما بیشک قرآن نوری روشنگر در فلسفۀ نوری او بوده است و شاید بتوان ادعا کرد این ایده، یعنی مبنای نظریۀ اشراق، را از آیۀ «الله نور السموات و الارض» الهام گرفته باشد، همانگونه که در دستاوردهای نهایی این حکیم تأییدات قرآنی ملموس است و تقابل ماهوی با قرآن به چشم نمیآید. درواقع، با صرفنظر از اختلاف در نوع زبان و شیوه بیان مفهوم نور در قرآن و جزئیات مکتب اشراق، این نظریه به یک گزارۀ محوری تقلیل داده شد. یافتهها نشان داد که در قرآن واژۀ «وجود» به خداوند اطلاق نشده، اما نقشی ویژه برای واژۀ «نور» رقم خورده است، بهطوریکه میتوان نور بودن خداوند برای آسمانها و زمین، یعنی کل گیتی، را با تعبیر «نورالانوار» سهروردی تطبیق داد.
در نهایت براساس روش پیشبینیشده، پساز اصلاح و تعدیل آن، که بنابر ضرورتها و تجارب حین پژوهش به دست میآید، چارچوبی برای عرضۀ یک نظریۀ فلسفی به قرآن ارائه شده است.
حاصل این پژوهش را میتوان چنین جمعبندی کرد: یکم، ماحصل بررسی آثار سهروردی یک گزارۀ مبنایی است که شناخت مکتب مورد مطالعه را بر خواننده تسهیل میکند. چنانکه مطرح شد، گزارۀ منتخب این پژوهش عبارت است از «وجود و هستی نور است و خدا نورالانوار است».
دوم، دربارۀ واژۀ «نور» گزارههای زیر به دست آمد:
ــ خداوند نور دارد.
ــ خداوند نور آسمانها و زمین است.
ــ نور خداوند بر نوری دیگر قرار گرفته است.
ــ درنتیجه آسمانها و زمین واجد نوری دیگر هستند.
سوم، شبکۀ مفهومی آیات واژگان کلیدی را مشخص کرد و این نتیجۀ حاصل شد که تعبیر قرآنی «الله نور سماوات و ارض است» نقشی ویژه برای صفت نور در میان سایر صفات الهی رقم زده است. خداوند قرآن عالم و حی و قادر و رحیم است، اما خود را رحمت آسمانها و زمین یا، به تعبیر گویاتر، رحمت عالم، علم عالم، قدرت عالم نخوانده است؛ اما همانطور که نور هست، نور هم دارد. شاید بتوان نور بودن خداوند برای آسمانها و زمین، یعنی کل گیتی، را با تعبیر نورالانوار سهروردی تطبیق داد.
چهارم، با نگاه اجمالی به گزارۀ اصلی مستفاد از مکتب اشراقی سهروردی و آیات مرتبط در قرآن، اطلاق «نور» بر وجود و هستی و اطلاق «نورالانوار» به خداوند هستی نهتنها منافاتی با آیات قرآن ندارد، بلکه بسیار دقیق، زیبا و هنرمندانه است. بنابراین نور بودن خداوند برای آسمانها و زمین قابلتطبیق با تعبیر «نورالانوار» سهروردی است.
بهشتی، محمد. (1392). خاستگاه و پیشینۀ حکمت اشراق. پژوهشهای فلسفیــکلامی، 1۵(1)، 121-138. https://doi.org/10.22091/pfk.2013.55
پیام، مهشید. (139۶). نظام فلسفی حکیم سهروردی و مبانی ومستندات حکمت اشراق. انتشارات اهورا قلم.
تدین، عطاءالله. (1388). سهروردی شیخ اشراق مدیحه سرای نور. انتشارات تهران.
دهقانیان، محسن. (139۶). مبانی و مستندات قرآنی وروائی نظام فلسفی سهروردی. انتشارات دانشگاه پیام نور.
دیباجی، سید محمدعلی. (1387). روششناسی حکمت اشراق، نشریه حکمت و فلسفه، ۴(۴). 11۵-132.
رسولی فینی، مهدی. (138۵). اندیشه قرآنی شیخ اشراق. روزنامه رسالت.
رضایی اصفهانی. محمدعلی. (1378). تفسیر قرآن مهر. پژوهشهای تفسیر و علوم قرآن.
سهروردی، یحیی بن حبش. (1377). حکمة الاشراق (سید جعفر سجادی، مترجم و شارح). انتشارات دانشگاه تهران.
سهروردی، یحیی بن حبش. (1388). مجموعه مصنفات شیخ اشراق. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
سهروردی، یحیی بن حبش. (2007 م). الرسائل الصوفیة. الهیئة المصریة العامة للکتاب.
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
This research was conducted with the aim of theoretically aligning Suhrawardi's theory with the concept of light in the Quran while also proposing a new framework for reconciling philosophical theories with the Quran. To achieve this goal, the study employed a four-stage process. In the first step, the achievements of Illuminationist wisdom were established as a foundational and essential proposition through an examination of Suhrawardi's writings. In the second step, alongside an examination of the subject’s background, the manner in which Suhrawardi utilized the examples of light (nūr) in the Quran was examined. The third stage involved an examination and analysis of selected philosophical propositions and their corresponding Quranic verses. The final step culminated in a comparative analysis of selected propositions and the Quran’s conceptual framework of light. The findings demonstrate that 1) while Suhrawardi did not base his Illuminationist school on the Quran, the literature of this theory is indebted to the Quran. Hence, he made abundant intuitive, allusive, and testimonial use of Quranic verses. 2) In the Quran, the term “wujūd” (existence) is not attributed to God, and the Quran assigns a unique role to the attribute of light among the divine attributes. Therefore, God’s being the light of the heavens and the earth—that is, the entire universe—can be aligned with Suhrawardi’s expression “Nūr al-Anwār” (Light of lights).
کلیدواژهها [English]
ارسال نظر در مورد این مقاله