نوع مقاله : علمی و پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار گروه فلسفه و کلام دانشگاه قم
2 دانش آموخته فلسفه و کلام دانشگاه قم
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
Seyyed Ahmad Reza Shahrokhi[1]
Taghi Izadjou[2]
Reviewing and reflecting on the Quranic verses bring us to the terms hidayah (guidance) and zilalah (astray) which have been attributed to God the Almighty and have led to different views among Muslim scholars. The present paper reviews the foundation of guidance and astray, as viewed and depicted by Seyyed Murteza 'Alam al-Huda, a renowned Twelver Shiite scholar and thinker, and Fakhr al-Din Razi, a famous Sunni scholar. The review is of great importance because they are pundits in Islamic commentary and theology. They have provided some meanings for these two terms indicating their different views, though both think they are instances of unity of Divine acts. Using a descriptive and content-analysis method, the paper examines the arguments provided by these thinkers and proves that Seyyed Murteza's view is acceptable for some reasons, because he views all the causes and effects of the world dependent on the Divine will, such that the ultimate effect is none but that of God, with all other causes just functions of His will. These functional effects are all harmonious with the unity of Divine acts. It follows that the "guidance" and "astray" attributed to God are complementary to the ways people have volitionally taken up. In addition to rational and traditional problems of Fakhr Razi's view, it can be said that he has made a grave mistake because he has failed to consider Quranic verses as a system, i.e., interconnected with one another, hence he viewed" guidance" and "astray" as a phenomenon imposed on mankind.
[1] Assistant professor of department of philosophy and theology, University of Qom, s.ahmadreza.shahrokhi@gmail.com
[2] Graduate of philosophy and theology, University of Qom, ts.ahmadreza.shahrokhi@gmail.com
کلیدواژهها [English]
سازگاری هدایت و ضلالت با توحید افعالی
همان طور که گذشت توحید افعالی به این معنا است که هر تأثیر و تأثری که در جهان آفرینش واقع می شود در پرتو مشیت و اراده خداوند است. به عبارتی تنها تأثیرگذار مستقل در جهان هستی خداوند است. ولی این منافاتی ندارد که نظام آفرینش بر پایه اسباب و مسببات نهاده شده باشد و مجموع این اسباب و مسببات وابسته به اراده خداوند باشند.از این رو توحید افعالی به این معنا نیست که هر گونه تأثیر گذاری اسباب و مسبب هانفی شوند، بلکه آنها دارای نقشی هستند و تابع اراده خداوند می باشند. یعنی موثر اصلی خداوند است و اسباب و علل ها تأثیرگذاری تبعی دارند.
خداوند به تأثیرگذاری اسباب در پدیده های مادی تصریح کرده است« و انزل من السماء ماء فاخرج به من الثمرات رزقا لکم[1]»
و از آسمان آبی فرستاد و به سبب آن از میوه ها رزقی را برای شما بیرون آورد.
پس اراده الهی چنین است که انسان در عین این که به تأثیرگذاری مستقل خداوند اعتقاد دارد ولی از طریق نظام علی و معلولی تلاش می کند تا به مقاصد خودش نایل شود
درباره هدایت و ضلالت هم ظالم، فاسق، کافر به واسطه ظلم، فسق و کفری که از روی اراده و اختیار انتخاب کرده و مرتکب شده اند دچار گمراهی شده اند وخداوند هم ضلالت و گمراهی مضاعفی را بر آن ها می افزاید و توفیق هدایت را از آن ها سلب می کند. از این رو ضلالت هم به خدا مستند است و هم به انسان هایی که راه انحرافی پیمودند.ولی در هر صورت هم اختیار انسان ها محفوظ است و هم اصل توحید افعالی پابرجا است.
درباره هدایت هم انسان هایی که از روی اختیار مسیر هدایت عمومی خداوند را انتخاب کردند و ایمان و عمل صالح انجام دادند خداوند آن ها را از هدایت پاداشی بهره مند می سازد بنابراین هدایت هم با حفظ اراده و اختیار انسان مستند به خداوند است. و در هر دو حالت، هدایت و ضلالت مکمل چیزی هستند که انسان ها خواسته و انتخاب کرده اند و فخر رازی از این جهت که برخی از آیات قران را بدون ارتباط با آیات دیگر ملاحظه کرده و آن هارا به معنای هدایت و ضلالت اجباری حمل کرده است، دچار غفلتی آشکار شده است.
ارسال نظر در مورد این مقاله