نوع مقاله : علمی و پژوهشی
نویسنده
استادیار دانشگاه اصفهان
چکیده
تازه های تحقیق
در مجموع ده وجه در تحلیل و تفسیر شرط و جزای آیه سوم سوره نساء برشمرده شد. در مقام داوری نهایی میان این وجوه میتوان چنین گفت:
بیگمان آیه "وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِی الْیَتامى فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ" بر آن دلالت که میان دادگری با یتیمان و ازدواج مجدد با زنان ارتباط و پیوستگی است. بر این اساس چهار وجه نهایی (هفتم تا دهم) که هیچ ربطی میان شرط و جزا تصویر نکردند، قابل پذیرش نیستند.
واژه "یتامی" به معنای کودکان نابالغی است که پدر خویش را از دست دادهاند. بر این اساس به کاربردن این واژه منحصرا درباره دختران یتیم و یا دختران در سنّ ازدواج، مجازگویی است. (استعمال عام در خاصّ یا استعمال لفظ در ماکان). بر این اساس، وجوه اول و دوم، واژه "یتامی" را به معنای مجازی اخذ کردهاند.
واژه "نساء" به معنای زنان بالغ است، و تفاوت دو عنوان "یتامی" و "نساء" بر آن دلالت دارد که این دو عنوان، از دو گروه مختلف یاد میکنند. به عبارت دیگر نمیتوان "یتامی" را همان "نساء" دانست. از این رو، وجه دوم قابل پذیرش نیست.
ظاهر جمله شرطیه آن است که دقیقا میان شرط و جزاء ارتباط و پیوستگی است؛ بنابراین در آیه نیز باید ارتباط دقیقا میانه دادگری با یتیمان و ازدواج مجدد تصویر شود. وجوه اول، سوم، چهارم و پنجم چنین ارتباطی تصویر نمیکنند و از این رو با ظاهر آیه مخالفت دارند. و اصل در هر سخنی آن است که بدون حذف و تقدیر تفسیر شود. پس در بیان ملازمه میان شرط و جزای موجود، آن وجه که متضمن حذف و تقدیر نیست، مقدم است.
چنانکه گذشت هیچ یک از اشکالهای فوق بر وجه ششم جریان ندارد. وجه ششم را برخی از اندیشمندان معاصر مطرح کردهاند. از آن جملهاند: خالد فائق العبیدی در کتاب الاقتصاد و الاجتماع، (عبیدی، 1426: 37) ، صالح بنعبدالرحمن الحِصیّن در مقاله "تعدّد الزوجات و حقوق الانسان". (این مقاله در مجموعه "موسوعة البحوث و المقالات العلمیة"به چاپ رسیده است).
الحصین در مقاله خویش مینویسد: بیگمان خواننده قرآن خواهد پرسید که چه ارتباطی میان دادگری در یتیمان و چندهمسری وجود دارد؟ و چگونه تجویز و تشریع چندهمسری موجب دادگری میان یتیمان است؟ پاسخ آنکه نیازهای یتیم از خوراک و پوشاک و مسکن فراتر است، یتیم نیازهایی عاطفی، درونی و تربیتی دارد که از نیازهای جسمی اهمیت بیشتری دارند. و آن زمان که مردی با مادرِ یتیمان ازدواج کند و یتیمان را فرزندخوانده خویش قرار دهد و همانند پدر از آنان پشتیبانی کند، آن گاه این نیازها برآورده خواهند شد.
سه عالم بزرگوار معاصر شیعی نیز این وجه را مطرح کردهاند و دو تن از ایشان، به عنوان برترین وجه در تحلیل شرط و جزای آیه سوم نساء، آن را پذیرفتهاند.
مرحوم سیدعبدالاعلی سبزواری این وجه را در تفسیر آیه ذکر میکند و آن را در زمره وجوه مناسب با ذیل آیه برمیشمرد. (سبزواری، 1409: 7/264).
علامه محمدهادی معرفت نیز در بیان وجه ارتباط شرط و جزاء همین دیدگاه را دارند. به بیان ایشان، تناسب میان دو جمله "ان خفتم الّا تقسطوا فی الیتامی" و جمله "فانکحوا ما طاب لکم" تنها در ازدواج با بیوهزنان آشکار میشود. (معرفت، 1413: 164).
و بیش از همه، آیةالله سید محمدتقی مدرسی به بیان و تقویت این دیدگاه پرداخته است. وی مینویسد:
"حلّ مشکلات یتیم در شکل عمومی و گسترده آن همانا ازدواج با بیوهزنان و مادرانِ یتیمان است. و از این جهت فلسفه چندهمسری را حل مشکلات اجنماعی مییابیم. مرد جوان هیچگاه در ازدواج نخست با بیوهزن سالخورده همسر نمیشود، مگر آنکه برای حفاظت و نگهداری از بیوهزن و فرزندانِ یتیمش با آن زن ازدواج کند. و بدین جهت قرآن کریم میان بیمِ بیدادگری به یتیم و چندهمسری ارتباط قرار میدهد". (مدرسی، 1409: 2/21).
با توجه به آنچه گذشت، وجه ششم برترین و بهترین وجه در بیان ارتباط شرط و جزای آیه سوم سوره نساء است. بنابراین وجه، برای دادگری میان یتیمان، ازدواج دوم، سوم و چهارم با مادر آن یتیمان روا دانسته شده و معنای آیه چنین است: و اگر بیم دارید که میان یتیمان دادگری نکنید پس از آن زنان (مادرانِ یتیمان) که پسندتان است، دودو، سهسه و چهارچهار به همسری گیرید.
بر این اساس، حکمت جواز چندهمسری، رعایت حال یتیمان و دادگری با آنان است. و بیگمان اگر دادگری در میان نباشد، چندهمسری مردود خواهد بود و بازگشت به همان حکمِ نخستینِ تکهمسری (فَواحدة) است.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
Condition and clause in The third verse of Sura Nesa
Many discussions are taking place about condition and clause Which is available in the third verse of Sura Nesa. Sentence: "if you fear that orphans do not justice" and sentence: "the women who like marry", What communication with each other?
There are six theories about it. These theories are as follows:
1.Marry other women in justice with orphan girl.
2.Marrying orphan girls cause justice to them.
3.Marriage is limited to justice orphans.
4.Do justice among women as orphans.
5.Virtue like justice orphans in necessary.
6.For justice orphans, marry their mother.
And some commentators have also believes that if communication between the two is not.
After investigation, it is obvious the sixth theory is better and superior.
And the relationship between the two sentences in the third verse of Sura Nesa: "If you fear that orphans do not justice" and "So marry women who liked it" is that for justice orphans, marry their mother.
کلیدواژهها [English]
ارسال نظر در مورد این مقاله