نوع مقاله : علمی و پژوهشی
نویسنده
دانشیار پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
چکیده
تازه های تحقیق
جمعبندی و نتیجۀ بحث با تحلیل تشکیکی آیه
در جمعبندی نهایی تفسیر آیه بر اساس توضیحات گذشته باید گفت که به نظر میرسد وجوه تفسیری ششگانهای که طبرسی در مجمع البیان گزارش کرده و هریک در روایات و اخبار تفسیری فریقین نیز نقل شده است، قابل دفاع هستند؛ در این میان، وجه نخست بهعنوان مدلول ظاهری و تنزیلی آیه در فضای مکی و سایر وجوه بهعنوان مدلول تأویلی آیه بر مبنای جری و انطباق آیه نسبت به مصادیق غیرتنزیلی، فراتر از نزول مکی آیه و فراتر از مدلول ظاهری آن، قابل دفاع خواهد بود.
الف. ایمان ادعایی مردم (مکه) که غالباً با شرک بهمعنای کفر همراه بود؛ آنان هرچند به خالقیت و ربوبیت خدا اذعان داشتند، اما بهیگانگی خداوند باور نداشته و در نظر و عمل برای بتها و خدایان دروغین نیز نقش ربوبی قائل بوده و بهپشتوانۀ این نقش، به عبادت و تقدیس آنان میپرداختهاند. در آیات دیگر نیز از ایمان شرکآلود این جماعت یاد شده است، ازجمله «لقمان:25 و زخرف:87». نمونه دیگری از این شرک را در اخباری که ذکر تلبیه شرکآلود قریشیان را در آیین حج در عصر جاهلی گزارش کردهاند را میتوان یافت که میگفتند: «لبّیک اللهمّ لبّیک، لبّیک لا شریک لک، إلّا شریکا هو لک، تملکه و ما ملک» (ثعلبى، 1422ق، ج5 ص262).
ب. ایمان اهلکتاب به خدا و آموزههای دینیشان، که غالباً با کفر در تقدیس غلوّآمیز برخی بزرگان همچون عزیر و مسیح(ع) یا طاعت بیقیدوشرط و خداگونۀ احبار و رهبان و مسیح همراه است؛ چنانکه در آیۀ30 سورۀ توبه به کفر یهودیان و نصارا در نسبت دادن فرزندی خدا به عزیر و مسیح(ع) اشاره شده که مشابه ادعای کفرآمیز فرزند داشتن خداوند است: «وَ قَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ ذلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ یُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى یُؤْفَکُونَ»؛ در آیۀ 31 سورۀ توبه نیز از شرک ربوبی آنان در طاعت بیقیدوشرط و خداگونۀ احبار و رهبان و یا مسیح یاد شده است: «اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَ رُهْبَانَهُمْ أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَ مَا أُمِرُوا إِلاَّ لِیَعْبُدُوا إِلهاً وَاحِداً لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ».
ج. ایمان اهلکتاب به آموزههای دینیشان که غالباً بهصورتی تبعیضآمیز، با کفر به سایر آموزههای دینی ازجمله دین اسلام همراه بود؛ چنانکه قرآن کریم از آنان چنین یاد کرده است: «وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا نُؤْمِنُ بِمَا أُنْزِلَ عَلَیْنَا وَ یَکْفُرُونَ بِمَا وَرَاءَهُ وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِمَا مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِیَاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» (بقره:91) که معنای مشابهی نیز در آیۀ 150 سورۀ نساء آمده است.
د. ایمان ضعیف یا نفاقآلود مسلمانانی که هرچند ظاهراً ادعای ایمان داشتند، اما در عمل در داوریِ نزاعهای خود، از محکمۀ اسلامی گریزان بوده و به حکم طاغوت گردن مینهادند؛ چنانکه خداوند در قرآن به این جماعت اشاره دارد: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ مَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحَاکَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ وَ یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلاَلاً بَعِیداً» (نساء:60).
هـ. ایمان اجمالی جماعتی از فرقههای اسلامی به خدا و صفات الهی که با شرک بهمعنای تلقی شرکآلود و شبههآمیزی از صفات همراه شده است؛ زیرا صفات خدا را شبیه صفات انسانی تصور کردهاند و خداشناسی آنان تشبیهی و تجسیمی است.
و. ایمان تودۀ مسلمانان که هرچند با تشبیه و تجسیم و تبعیض در قلمرو ایمان همراه نیست، اما با رگههایی از شرک خفی آمیخته شده که آنان را از مراتب بالاتر ایمان و توحید قلبی محروم کرده است؛ طبعاً این شرک به حدّ کفر بهمعنای باور و عقیدۀ عمیق قلبی مشرکانه نمیرسد و تنها با ذهنیتها و احساسات سطحی شرکآلودی همراه است که با درجات اخلاص و توحید افعالی و لزوم اعتماد و توکلِ نفس به خداوند سازگار نیست و گویا شخص برای غیرخدا چنان اهمیتی احساس میکند که عبادت خود را در منظر او آلوده به عُجب و ریا میسازد، یا اسباب ظاهری نعمتهای الهی در کنار خدا، ذهن و روان آنان را بهخود مشغول مینماید و نجات و برخورداری خود را مرهون خدا و غیرخدا احساس میکند.
نتیجه آنکه نگاه تشکیکی به وجوه دلالی آیه، با حفظ تفکیک میان دو سطح تفسیر ظاهری-تنزیلی و باطنی-تأویلی و با رعایت ضوابط این تفکیک اهمیت دارد و ظرفیت دلالی آیه، چنین نگاهی را برمیتابد؛ البته ضوابط تفسیر تشکیکی ایجاب میکند که از خلط این وجوه اجتناب شود و بهطور خاص، مانند سلفیان افراطی، لوازم شرک خفی بر شرک جلی حمل نشود و شرک خفی، ناقض و مُخلّ مرتبۀ جلی و ظاهری ایمان تلقی نگردد.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
Received: 2020-01-06 | Accepted: 2020-07-29
Being a verse in the realm of the theological confrontation of monotheistic belief in God in contrast to polytheism, the 106th verse of the Sura Yusuf (Joseph) shows a vast caliber in methodological studies of comparative tafsirs. The purport of the verse concerns a combination of belief in God in contrast to polytheism in the case of a great majority of people to whom reference is made in the same verse. Based on the theological view that defines belief in monotheism as a simple truth or as interconnected with other pillars of the faith such that with a slight disruption in any of the pillars, the original version of the faith will turn invalid, hence no association between faith and polytheism would seem feasible. In contrast, another version (that views faith and polytheism being of relative values and levels, hence subject to relative meanings) regards it as a sound reason for its proof. The content of the very verse shows that it has a multitude of significance capacities for theologians' discussions such that through distinguishing apparently revelatory vs. esoteric-interpretative meanings, a wide range of probable meanings emerges with regard to the very verse. The present paper has a comparative, descriptive-analytical approach to reporting the theological views of the Quran interpreters, in addition to a Quranic hadith-based literary outlook, hence their theological challenges.
© As'adi, M. (2021) A Comparative Methodological Study of the Tafsir of the 106th Verse of the Sura Yusuf. Biannual Journal of Comparative Exegetical Researches, 6 (12) 283-308. Doi: 10.22091/PTT.2020.5626.1768
کلیدواژهها [English]
ارسال نظر در مورد این مقاله