نوع مقاله : علمی و پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری مطالعات زنان، دانشکدۀ زن و خانواده، دانشگاه ادیان و مذاهب، قم، ایران
2 استادیار، گروه مطالعات زنان و خانواده، دانشکدۀ علوم اجتماعی و اقتصاد، دانشگاه الزهرا، تهران، ایران.
چکیده
تازه های تحقیق
تفسیر تطبیقی علامه طباطبایی و الحبری از نشوز در آیۀ ۳۴ سورۀ نساء
نگار کریمپور۱، محسن بدره۲
۱ دانشجوی دکتری مطالعات زنان، دانشکدۀ زن و خانواده، دانشگاه ادیان و مذاهب، قم، ایران (نویسندۀ مسئول). ne.karimpour@gmail.com https://orcid.org/0000-0003-0867-5435
۲ استادیار، گروه مطالعات زنان و خانواده، دانشکدۀ علوم اجتماعی و اقتصاد، دانشگاه الزهرا، تهران، ایران. m.badreh@alzahra.ac.ir https://orcid.org/0000-0001-5309-6999
چکیده
مفهوم «نشوز» در آیۀ ۳۴ سورۀ نساء یکی از مسائل پربسامد حقوق زن در قرآن است. یکی از نواندیشانی که به این آیه توجه ویژهای دارد عزیزة الحبری است. المیزان علامه طباطبایی، یکی از مهمترین کتب تفسیری شیعه، نیز تفسیر این آیه را در بر دارد. این مقاله، با روش تفسیر تطبیقی، به این میپردازد که علامه طباطبایی و الحبری چه تفسیری از نشوز در آیۀ یادشده به دست دادهاند و این تفاسیر چه شباهت و اختلافی با یکدیگر دارند. علامه طباطبایی شخصیت زن را با مرد برابر میشمارد و اعتقاد دارد که نمیتوان نگاه غرضورزانهایی به زن روا داشت؛ بنابراین، تصورات عوامانه دربارۀ ضرب زنان در اندیشۀ وی جایگاهی ندارد. الحبری، بیشتر با تأکید بر روایت پیامبر اکرم (ص)، به نشوز میپردازد که حضرت آن را به فاحشۀ مبینه، یعنی زنا، تفسیر میکند و در نتیجه، دایرۀ نشوز را بسیار مضیقتر مینماید.
کلیدواژگان: آیۀ ۳۴ سورۀ نساء، زن در قرآن، زنا، نشوز، فمینیسم اسلامی
مفهوم «نشوز» در آیۀ ۳۴ سورۀ نساء از مسائل پربسامد حقوق زن در قرآن است. یکی از نواندیشانی که به این آیه توجه ویژهای داشته عزیزة الحبری است. تفسیر المیزان علامه طباطبایی نیز از مهمترین کتب تفسیری است که به این آیات پرداخته است. مسألۀ این مقاله این است که علامه طباطبایی و الحبری چه تفسیری از نشوز ارائه دادهاند و این تفاسیر چه تمایزی با یکدیگر دارند؟ بنابراین، با استفاده از روش تفسیر تطبیقی به مقایسۀ نگرش این دو اندیشمند خواهیم پرداخت.
چنان که روش تفسیر قرآن به قرآنِ علامه طباطبایی، که مستلزم تفسیر آیات سورۀ نساء در پرتو گزارههای اخلاقی عام قرآن کریم است و نیز رویکرد الحبری در التفات به جهانبینی اخلاقی قرآن، که پیشتر توضیح داده شد، اقتضاء دارد، هر تفسیری که از مسأله نشوز در آیه ۳۴ نساء صورت بگیرد باید دستکم واجد دو ویژگی اساسی باشد:
۱. با تفسیری که مفسر از معنای عبارات دیگر این آیه به دست داده منسجم باشد. برای نمونه، اگر عبارت «فاضربوهنّ» را زدن معنا کرده و آن را گونهای مجازات برای یک گناه از سوی زوج در نظر میگیرد، این معنا با عبارت «تخافون»، که به معنای عدم وقوع قطعی نشوز است، ناسازگار نباشد و جواز عقوبت پیش از ارتکاب تلقی نشود. یا آنکه اگر برای نشوز مصداق یا مصادیق خاصی عنوان میشود، اثرگذاری سه واکنش تجویزی مراتبی ذکرشده (پند دادن، ترک در خوابگاه و ضرب) با آن مصادیق سازگاری داشته باشد و توجیهپذیر باشد.
۲. با کلیت متن قرآنی، اعم از سیاق آیات در این سوره و گزارههای مرتبط دیگر در دیگر سور و نیز الهیات و اخلاقیات قرآن کریم، تناسب داشته باشد. برای نمونه، عبارت «قوّامون» در این آیه نباید کاملاً منفک از دیگر موارد استعمال کلمۀ قوّام در دیگر سور و آیات، که عادتاً همراه با اقامۀ قسط است، تفسیر شود؛ یا آنکه چون قنوت و قانت بودن در موارد متعددی در قرآن فقط برای خداوند آمده است ــ برای نمونه، «یَا مَرْیَمُ اقْنُتِی لِرَبِّکِ... (آلعمران: ۴۳) ــ در این آیه باید اطاعتپذیری خاشعانه و کامل نسبت به شوهر معنا نشود؛ یا آنکه اگر برای نمونه نشوز در اینجا به معنای عدم اطاعت از شوهر معنا شود توضیح داده شود که چرا همین کلمه را در آیۀ ۱۲۸ همین سوره («وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا») متقابلاً به نافرمانی شوهر از زنش معنا نمیکند. همچنین، اگر مفسر مسأله سلسلهمراتب قدرت و فرمانبرداری در خانواده را بر اساس این آیه ترسیم کامل مینماید، توضیح دهد که عمومیت فرمانبرداری متقابل مؤمنین و مؤمنات در آیۀ ۷۱ سورۀ توبه («وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ») را چگونه سازگار با این نحوه از تأویل به شکلی سازگار معنا مینماید.
بر این اساس، میتوان گفت رگههایی از تفسیر الحبری از آیۀ ۳۴ سورۀ نساء، و بهویژه نشوز، روشمندی تفسیر قرآن به قرآن را که علامه طباطبایی در جلد اول المیزان تشریح کرده و از برجستگیها و تمایزات روش ایشان به شمار میرود، بیشتر محقق کرده است؛ و این امر تا اندازۀ زیادی به این سبب است که طباطبایی، بهاقتضای مجال ممکن برای شرح یک آیه در یک تفسیر ترتیبی، امکان تمرکزی همتراز با یک اثر مستقل چندده صفحهای، مانند مقالۀ الحبری، بر روی این آیه را نداشته است. همین مجال سبب شده است، برای مثال، الحبری کاربردهای متعدد دیگر از ریشه (ق ن ت) را که، در همه جای قرآن دلالت بر اطاعت خاشعانه در برابر خداوند دارند، وسیلۀ فهم مفهوم مقابل آن، یعنی نشوز، قرار دهد و معنای آن را در اصل نافرمانی در برابر خداوند و امر او به وفاداری و پاکدامنی و دوری از ارتکاب فاحشۀ مبینه تشخیص دهد، نقطۀ عطفی که دایرۀ نشوز زن را کاملاً مضیق میکند و از مصادیق بیانتهای نافرمانی از شوهر تفکیک مینماید. علاوه بر این، ازآنجاکه هر تفسیری از مصادیق نشوز، تجویز مراحل سهگانه، مخصوصاً ضرب، را نیز به همراه دارد، تفسیر کلی علامه از نافرمانی شوهر به شئون منزلیه چندان حساسیت این موقف را چاره نمیکند و این پرسش را باقی میگذارد که دقیقاً کدام رفتارهای زن میتواند مستحق تأدیبی اینگونه باشد، بهویژه آنکه قرآن کریم خوف از نشوز را طرح فرموده است و به انجام این مراحل بعد از وقوع محرز نشوز تصریح ندارد.
در این پژوهش، از رهگذر تفسیر تطبیقی علامه طباطبایی و الحبری از نشوز، روشن شد که تفسیر الحبری از آیۀ ۳۴ سورۀ نساء، و بهویژه موضوع نشوز، روشمندی تفسیر قرآن به قرآن را که علامه طباطبایی در المیزان تشریح کرده و از برجستگیها و تمایزات روش ایشان به شمار میرود، بیشتر از علامه طباطبایی محقق کرده است.
طباطبایی، سید محمدحسین. (۱۳۷۴). المیزان فی تفسیر القرآن. دفتر انتشارات اسلامی.
مصطفویفرد، حامد. (۱۳۹۱). بازخوانی مفهوم نشوز زن و مرد در قرآن. نشریه فقه اهل بیت، ۶۹، ۱۲۷‑۱۷۶.
Al‑Hibri A. (2015). The islamic worldview : islamic jurisprudence : an american muslim perspective. American Bar Association.
Al‑Hibri, A. (1982). "A Study of Islamic herstory: or how did we get into this mess?". Women's studies int. forum, 5, 2, 207‑219.
Al‑Hibri, A. (1997). "Islam, law and custom: redefining muslim women's rights. American university journal of international law and policy, 12,1, 1‑44.
Al‑Hibri, A. (2000). "An introduction to muslim women's rights". In Webb, G, Windows of faith; Muslim women scholar‑ activists in North.America, NY: Syracuse University Press.
Al‑Hibri, A. (2003). "An Islamic perspective on domestic violence in islam". Fordham International Law Journal, 27, 1, 195‑224.
Offenhauer, P. (2005). "Women in Islamic societies: A selected review of social scientific literature". Federal Research Division, Library of Congress Washington, D.C.
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
The concept of nushūz (disobedience) in verse 34 of the al-Nisa Chapter is one of the most frequent issues of women’s rights in the Quran. One of the neo-thinkers who pay special attention to this verse is Azizah al-Hibri. Allamah Tabatabai’s al-Mizan, one of the most important books of Shiite exegeses, also includes an interpretation of this verse. This paper, using a comparative exegesis method, delves into Allamah Tabatabai and al-Hibri’s interpretations of nushūz in the abovementioned verse and what similarities and differences these interpretations have with each other. Allamah Tabatabai considers the identity of a woman to be equal to that of a man and believes that one cannot have a biased view toward women. Thus, common assumptions regarding the hitting of women have no place in his view. Al-Hibri addresses nushūz mostly with emphasis on a narration of the Holy Prophet (peace be upon him and his household) in which he interprets it as an evident disgrace, that is, adultery and, as a result, she makes the meaning of nushūz much narrower.
کلیدواژهها [English]
ارسال نظر در مورد این مقاله