نوع مقاله : علمی و پژوهشی
نویسندگان
1 استاد، گروه علوم قرآن و حدیث، دانشکدۀ الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه قم، قم، ایران
2 دانشیار، گروه علوم قرآن و حدیث، دانشکدۀ الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه قم، قم، ایران
3 دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث، گروه علوم قرآن و حدیث، دانشکدۀ الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه قم، قم، ایران
چکیده
تازه های تحقیق
تفسیر تطبیقی انتقام از دیدگاه علامه طباطبایی و سید قطب[1]
علیاحمد ناصح۱، غلامحسین اعرابی۲، سید صدرالدین صدری شال۳
۱ استاد، گروه علوم قرآن و حدیث، دانشکدۀ الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه قم، قم، ایران. aliahmadnaseh@yahoo.com https://orcid.org/0009-0006-9623-1314
۲ دانشیار، گروه علوم قرآن و حدیث، دانشکدۀ الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه قم، قم، ایران. golamhosein.arabi@gmail.com https://orcid.org/0009-0009-9686-3946
۳ دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث، گروه علوم قرآن و حدیث، دانشکدۀ الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه قم، قم، ایران (نویسندۀ مسئول). s.sadrishal@stu.qom.ac.ir https://orcid.org/0009-0006-0453-8547
چکیده
«انتقام» بهطور فطری در انسانها و بهطور غریزی در بعضی حیوانات وجود دارد. انتقام دارای اقسام گوناگون است، ازجمله انتقام الهی و غیرالهی. در این مقاله، بررسی تطبیقی این موضوع در تفاسیر المیزان و فی ظلال القرآن و استخراج نکات اشتراک و افتراق آنها انجام شده است. این پژوهش به نتایجی رسیده که عبارتاند از: (۱) هر دو مفسر انتقام را جزء سنتهای الهی دانسته و برای آن دو قسم فردی و اجتماعی قائلاند. (۲) انتقامهای اجتماعی جزء حقوق جامعه شمرده شده است. (۳) عفو و گذشت در موارد انتقام شخصی نیکو، ولی در حقوق اجتماعی نکوهش شده است. (۴) خداوند هنگامی از انسانهای مجرم و گناهکار انتقام میگیرد که آیات و نشانههای الهی به آنها یادآوری شده و حجت بر آنها تمام شده باشد. (۵) علامه طباطبایی قصاص را نوعی انتقام میداند، ولی سید قطب قصاص را انتقام نمیداند. (۶) هیچکدام از دو مفسر متعرض این امر نشدهاند که در آنجا که انتقام جنبۀ اجتماعی دارد و از حقوق جامعه است انتقامگیرنده چه کسی است. (۷) مباحث سید قطب دربارۀ انتقام متداخل و گاهی ناسازگار است، درحالیکه در مباحث علامه طباطبایی چنین نیست.
کلیدواژگان: المیزان، انتقام، سید قطب، فی ظلال القرآن، قصاص، علامه طباطبایی
در شانزده آیه از قرآن، هفده بار ریشۀ «ن ق م» به کار رفته، و در سیزده مورد (آلعمران: ۴؛ مائده: ۵۹؛ اعراف: ۱۲۶ و ۱۳۶؛ ابراهیم: ۴۷؛ حجر: ۷۹؛ روم: ۴۷؛ سجده: ۲۲؛ زمر: ۳۷؛ زخرف: ۲۵، ۴۱، ۵۵؛ دخان: ۱۶) از خدای متعال بهعنوان انتقامگیرنده و یا بهعنوان صاحب انتقام نام برده شده است.
این پژوهش بر آن است تا آرای دو مفسر قرآن کریم، علامه طباطبایی و سید قطب، دربارۀ موضوع انتقام در قرآن کریم را به دست آورد، سپس با تطبیق آرای آن دو با یکدیگر، نتایج بهدستآمده را بررسی نماید.
نکتههایی که علامه طباطبایی در ذیل آیات قرآن مربوط به انتقام از آنها سخن گفته بهاختصار عبارت است از:
۱. قصاص نوعی انتقام است و مخصوص مسلمانان است، نه اهل ذمّة و غیر آنها.
۲. انتقام ستمدیده از ستمگر نهتنها نادرست نیست، بلکه پسندیده و نیکوست که باید عدل را بر پا ساخت و تشریع قانون قصاص و انتقام جنبۀ تربیتی و جلوگیری از فساد دارد.
۳. انتقام مجازات شخص بدکار است بهخاطر بدیای که انجام داده است. لازمۀ آن تشفی قلب نیست، بلکه از لوازم انتقام تشفی قلب است.
۴. انتقام شامل غیرانسان حتی حیوانات هم میشود. اصل انتقام دربارۀ آنها نیز هست، اما کم و کیف آن و مقایسۀ انتقام در حیوانات با انسان مطلب دیگری است.
۵. عفو دربارۀ تضییع حق دیگران کاری نادرست است و مجاز نیست.
۶. شتاب نکردن در انتقام گرفتن از بدکاران، ستمگران و گمراهان خوب است تا (۱) راه درست از بیراهه برای آنها روشن شود، (۲) راه برگشت و توبه برای آنان ممکن شود.
۷. دو وعدۀ الهی انتقام و مجازات ستمگران و یاری پیامبران از سوی خدا تخلفپذیر نیست.
۸. انتقام فردی بهعنوان یک اصل حیاتی در میان انسانها و حتی برخی حیوانات دیده شده است. انتقام در انسانها، که جنبۀ فردی آن بیشتر با انگیزۀ رضایت خاطر و فرونشاندن خشم است، جنبۀ عقلایی ندارد، بلکه بیشتر جنبۀ احساسی دارد.
۹. در انتقامهای اجتماعی قصاص و انواع مؤاخذه مطرح است. در این موارد، بیشتر، انگیزۀ انتقام عقلایی است و هدف از آن حفظ نظام اجتماعی، جلوگیری از هرجومرج، و برقراری ثبات در جامعه است؛ وگرنه امنیت عمومی جامعه به خطر میافتد و آرامش و سلامت جامعه جای خود را به ناآرامی خواهد داد.
۱۰. انتقامهای اجتماعی، که از حقوق جامعه شمرده میشود، اگرچه در بعضی موارد با حقوق فردی یکی میشود و حق فرد نیز توسط قانون احقاق میگردد، ولی، در اینگونه موارد، اجتماع از حق خود صرفنظر نمیکند و متخلف را تنبیه و مجازات مینماید.
۱۱. هرجا در قرآن کریم و سنت «انتقام» به خداوند نسبت داده شده، منظور از آن، انتقامی است که حقی از حقوق دین الهی ضایع شده است.
۱۲. انتقام هم حق فرد است و هم حق اجتماع. انتقامهایی به خدا نسبت داده شده که حقی از حقوق مجتمع اسلامی ضایع شده باشد، هرچند که در پارهای موارد حق فرد را هم تأمین میکند، مانند مواردی که شریعت و قانون دین داد مظلوم را از ظالم میستاند.
مجموع نکتههایی که سید قطب ذیل آیات قرآن مربوط به انتقام از آن سخن گفته عبارت است از:
۱. قصاص انتقام نیست.
۲. انتقام مترادف با حقد و کینه است.
۳. سید قطب انتقام را در ردیف اهانت، تعذیب، آزار و شکنجه دادن آورده است.
۴. باید از اوامر الهی پیروی نمود و ملتزم به آن بود؛ وگرنه باید منتظر مجازات و انتقام از سوی خداوند بود.
۵. سید قطب انتقام را در ردیف عذاب قرار داده و آن را مجازات و عذاب به حساب آورده است.
۶. طبق آیات قرآن، مجرمان پیش از ورود به آخرت در دنیا هم انتقام میشوند، یعنی در دنیا و آخرت سخت مجازات خواهند شد.
۷. غضب امری فطری است. غضب اگر برای خدا و برای دین خدا، حقّ و عدل باشد، پسندیده و خوب است؛ لذا غضب ذاتاً حرام نیست. اگرچه مؤمنان نمیتوانند همچون پیامبر باشند، امّا میتوانند هنگام خشم و غضب بخشنده باشند و دیگران را هنگام قدرت بر انتقام عفو نمایند، مادامی که در امور شخصی و فردی باشد.
۸. در صورت رفتن پیامبر اکرم (ص) به سرای آخرت، خداوند خود عهدهدار انتقام از تکذیبکنندگان خود خواهد بود؛ وگرنه خداوند در وعدهاش به پیامبر او را یاری میکند و آن حضرت از مجرمان انتقام میگیرد.
۹. یکی از عواملی که موجب عذاب و انتقام الهی میشود شک و تردید در اعتقاد به خداوند و به بازی گرفتن حقایق است.
۱۰. سید قطب در مواردی انتقام را منفی ندانسته است، بلکه آن را مثبت ارزیابی میکند و آن را به خداوند نسبت میدهد و خدا را منتقم میشمارد.
نتایج بهدستآمده از مقایسۀ آرای علامه طباطبایی و سید قطب به شرح ذیل است:
۱. علامه طباطبایی با دیدی باز و وسیع موضوع «انتقام» را بهطور مستقل بحث و بررسی کرده و اقسام متفاوت آن را بیان کرده است: انتقام الهی، انتقام پیامبران و انتقام مؤمنان را از انتقام غیرالهی و غیرمعصومان جدا کرده و دایرۀ آنها را مشخص نموده است، و نیز حد و مرز انتقام درست از نادرست را از هم جدا نموده است.
۲. سید قطب نظرات و آرای خود را درباره «انتقام» شفاف وآشکار مطرح نکرده است.
۳. سید قطب از انتقام معنایی مستقل ارائه نکرده است، مراجعهکننده به تفسیر ایشان بهراحتی معنایی کامل از انتقام به دست نمیآورد، بلکه در لابهلای آیات بهطور نامنظم معنایی به دست میآورد.
۴. آرای سید قطب دربارۀ «انتقام» متضاد، مشوش، مبهم، ناکافی و غیرواضح به نظر میرسد.
۵. آرای سید قطب دربارۀ انتقام در ذیل آیات مربوط بیشتر در حد گزارشی اجمالی است تا اظهارنظر دربارۀ آن.
۶. مطلبی را که به نظر میرسد مناسب بود علامه طباطبایی آن را بیان میکرد این است که انتقام بعد از فرمان خدای متعال به امر و فرمان چه کسی باید مدیریت شود، به این معنا که مجری و انتقامگیرنده در امور اجتماعی در زمان حضور معصوم و در زمان غیبت، در مباحث ایشان مسکوت مانده است.
۷. در آخر باید متذکر این نکته شد که هیچیک از دو مفسر در تفاسیر خود به این نپرداختهاند که اگر خداوند به ستمدیدگان اجازۀ انتقام گرفتن داده است، این انتقام چگونه عملی خواهد شد.
انصاریان، حسین. (۱۳۸۳)، ترجمه قرآن. اسوه.
انوری، حسن. (۱۳۸۱). فرهنگ بزرگ سخن (حسن انوری، سرپرست). سخن.
خلیل بن احمد. (۱۴۰۹ ق). کتاب العین. نشر هجرت.
دهخدا، علیاکبر. (۱۳۷۲). لغتنامه دهخدا. مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
سید قطب. (۱۴۲۵ ق). فى ظلال القرآن. دار الشروق.
طباطبایی، سید محمدحسین. (۱۳۷۴). ترجمه تفسیر المیزان (محمدباقر موسوی). دفتر انتشارات اسلامی.
طباطبایی، سید محمدحسین. (۱۳۹۰ ق). المیزان فى تفسیر القرآن. مؤسسة الأعلمی للمطبوعات.
مشیری، مهشید. (۱۳۷۷). فرهنگ فارسی. نشر پیکان.
معین، محمد. (۱۳۷۱). فرهنگ فارسی. مؤسسه انتشارات امیرکبیر.
[1] این مقاله برگرفته است از رسالۀ دکتری سید صدرالدین صدری شال با نام «تحلیل گونهها و کارکردهای انتقام در قرآن و حدیث»
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Retaliation is innately present in human beings and instinctively in some animals. Retaliation has various types including divine and non-divine retribution. In this paper, a comparative study of this topic has been conducted in the commentaries of al-Mīzān and Fī Ẓilāl al-Qurʾan and the common and different points between them have been extracted. This study has provided some conclusions that are as follows: 1) Both exegetes consider retaliation as part of divine customs and believe it to be divided into two categories, individual and social. 2) Social retaliation is considered part of the rights of society. 3) Forgiveness and pardon in instances of personal retaliation are good; however, it has been censured regarding social rights. 4) God takes retribution from guilty and sinful human beings when they have been reminded of divine signs and manifestations and proof has been completed over them. 5) Allamah Tabatabai considers qiṣāṣ (equal retribution) as a type of retaliation; however, Syed Qutb does not. 6) Neither of the two exegetes has indicated who the retaliator is when it has a social aspect and is among social rights. 7) Syed Qutb’s discussions regarding retaliation overlap and are sometimes inconsistent; whereas it is not so in the discussions of Allamah Tabatabai.
کلیدواژهها [English]
ارسال نظر در مورد این مقاله