نوع مقاله : علمی و پژوهشی
نویسنده
استادیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه قم
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
Miracle is a supernatural act beyond human power, which proves the truthfulness of prophecy claim. Some Quranic verses have explained miracle and its types in the story of the prophets. Sometimes, these verses have clearly referred to God's agency in fulfilling this extraordinary affair, and other times regard its performance at prophet's request with the permission of God. The present paper studies Shia and Sunni commentators’ views about some of these verses. Some commentators separate these verses and regard God as the performer of miracle in some cases and prophets in other cases. Other commentators, however, have expressed their ideas based on rational and theological arguments, regardless of the clarity of verses. Some of them regard miracles as an act of prophets and argue that the performance of material acts by God is impossibility. Another group believes that the glorious God is the only one who can perform miracles. The author of this paper holds that performance of this superhuman act by the prophets, who are called human beings in the holy Quran, is possible in the light of three principles. First, granting them with the position of existential authority by God; second, the manifestation of divine qualities and attributes in the position of Divine vicegerency; and third, performing miracles in the light of God’s permission.
کلیدواژهها [English]
نتیجه گیری
آیات اولیهی توصیف معجزه در عصر انبیاء، تمامیت تحقق آن را به خداوند نسبت میدهند. در داستان حضرت ابراهیم علیه السلام آنچه به وقوع میپیوندد کاملا بدون اطلاع ابراهیم علیه السلام و خارج از اراده وی بوده است و آرام آرام قدرت انبیاء و میزان سهم ایشان در خلق معجزه رو به فزونی مینهد. در داستان حضرت موسی علیه السلام ابتدا خداوند مصدر صدور معجزه است و آنگاه که موسی علیه السلام از قدرت خویش به اذن الهی در تصرف امور و ولایت تکوینیاش مطمئن میشود خود، منشا صدور و خلق معجزهای میگردد که مافوق توان بشری است و اگر چه حسی است اما وقوع آن قدرتی مافوق بشر میطلبد. این تفوق در زمان حضرت عیسی علیه السلام به اوج میرسد به نحوی که عیسی علیه السلام به توصیف قرآن کریم دست به خلقی خداگونه میزند و مخاطب الهی قرار میگیرد در توصیف این اعمال که «إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنی فَتَنْفُخُ فیها فَتَکُونُ طَیْراً بِإِذْنی وَ تُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنی وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى بِإِذْنی»
سیر صعودی توان بخشی انبیاء بر ولایت تکوینی و آگاهی ایشان به علم الکتاب، رشد جامعه انسانی را نیز در پی داشته است به نحوی که انسانها را برای نزول دین و آئین خاتم که ام الکتاب است و تمام حقیقت، مهیا میکند. آئینی این چنینی بر ابصار و ادراک حسی غلبه داشته و از آنجا که آورنده آن انسان بشری است و متوقف در زمان، باید بتواند بر زمان و مکان فائق آید و درک اعجاز آن نباید نیازمند همراهی آورنده باشد. از این رو از قالب حسی که محصور در زمان و مکان و متوقف بر آورند است خارج شده و از آنجا که متفاوت از اعجازهای پیشین، تنها برای اثبات نبوت محقق نشده بلکه اساسنامه فیض به کمال وجودی است، خلق آن تنها از وجود مطلق و عالم بیواسطه امکان پذیر است و اگر چه آورندهاش را هرگز توان خلق آن نیست، اما ظرف وجودیش به اراده الهی تا قاب قوسین پیش رفته، آن چنان وسعت یافته که محمل آن عظمت کبریایی گردیده و حقیقت تاویل آن بر ظرف وجودیش بار یافته است.
ارسال نظر در مورد این مقاله